• وبلاگ : بسم الله الرحمن الرحيم
  • يادداشت : يك بحث طلبگي در انواع ولايت پذيري
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عليكم

    1- با توجه به آنجه نگاشته ايد چرا بر احمدي نژاد در انتخاب مشايي خرده گرفتيد؟؟ و با كنايه فرموديد رييس جمهور خجالت كشيد به علماي قم بگه خس و خاشاك مشايي رو معوان اول كرد؟ اگر مي توان با ولايت فقيه مخالف بود (به همان معنايي كه شما نوشته ايد) پس به طريق اولي با مراجع تقليد هم مي توان مخالف بود!! و ايرادي بر احمدي نژاد نيست و احتمالا اين نوشته شما يعني آن گفته را پس گرفته ايد.

    2- مثالي كه در رابطه با هلال ماه شوال ذكر كرديد صحيح نيست چون استهلال از شئون ولايي ولايت فقيه نيست مانند اينكه شخصي مي داند فلان جا نجس است و خودش يقين كرده به اين نجاست اينجا شان ولي و شارع نيست كه اعلام كند اين نجس نيست!

    3- با اين توصيفات شما بايد پرسيد التزام به ولايت فقيه كجا نمود پيدا ميكند؟ در حكمها؟ در فتاوا؟ در كجا ؟ چون در همه اينها غير معصوم است. حال اگر مخالف بوديم مثلا بنده با حضور واعظ ظبسي بر آستان قدس مخالفم و دلايلي دارم نحوه بروزش چگونه بايد باشد؟

    4- با اين توصيفات اصلا مقام ولايت به چه كار مي آيد؟ آيا شان او را در حد يك فرمانده و شاه تنزل نداده ايم؟ چون در هر كشوري يه نفر بالا سر همه هستند مثلا صدر اعظم! ميشه نظرات او را قبول نداشت ميشه باهاش مخالفت كرد ولي مجبوريم ازش اطاعت كنيم!! به نظر مقام ولايت فقيه از آن جهت كه ولايت فقه بر جامعه است خيلي فراتر از اين حرفهاست. يعني آدمي كه غير معصوم است درست اما در ميان افراد جامعه فردي است كه به معصومين از همه نزديكتر است (اثبات عقلي ولايت فقيه علامه مصباح را نگاه كنيد)

    5- در مورد نامه امام خامنه اي به حضرت امام راحل كه در آخر نوشته بيان فرموديد اون طور كه بنده از نزديكان ايشان شنيدم قضيه اين بوده است كه ايشان شك داشته نظر امام واقعا اين گونه باشد و مي پنداشته برخي اين را از قول امام جعل كرده اند لذا بيان ميدارد كه حتما بايد حكم امام را ببينم و از انجا كه به شدت با ميرحسين مخالف بوده است تمايلي براي گفتگو با امام نيز نداشته است. بعلاوه بعدها ثابت شد كه افرادي مثل محسن رضايي نزد امام رفته و گفته اند جنگ بدون مير حسين پيش نخواهد رفت و امام ان گونه جكم داده اند.

    6- اين سخنان را آيا در مورد حضرت امام خميني هم بيان مي داريد؟ يعني ممكنه يه نفر با امام مخالف باشه و در راه امام باشه؟؟

    7- نظر شما در باره وصيت نامه امام چيه؟ آيا اينكه مجلس از وصيت نامه امام قانون در بياره درسته؟

    + خاندوزي 

    سلام جناب حاجي حيدري، مطلبي كه خواستيد ج 5 صحيفه ص 409 است و بسيار قابل تامل: هر فردي از افراد ملت حق دارد مستقيما در مقابل سايرين زمامدار مسلمين را استيضاح كند و از او انتقاد كند و او بايد جواب قانع كننده بدهد در غير اينصورت اگر بر خلاف وظايف اسلامي خود عمل كرده باشد از مقام زمامداري معزول است.

    + حامد حاجي حيدري 

    سلام به همگي

    جناب دكتر خاندوزي

    دوستان در سفر معنوي مشهد هستند و يحتمل در آنجا چندان فرصت پرداختن به اينترنت را ندارند. ان شاء الله وقتي برگشتند، اظهار نظر مي فرمايند.

    اينكه فرموديد خبرگان وظيفه نظارتي خود را انجام نمي دهد، اطلاع بود يا حدس؟

    اما در جلد 5 صحيفه از چه كسي نظر خواسته اند؟

    + سيد احسان خاندوزي 

    با سلام به دوستان و سپاس از دكتر حاجي حيدري، قطعا شيوه اظهار اختلاف ديدگاه با رهبري بايد اولا در قالب دستگاه ناظر يعني خبرگان باشد (هرچند خبرگان اكنون اين كاركرد را ندارد) و ثانيا با لحاظ شئونات و احترام رهبري. اما دليلي از عقل يا نقل عليه اصل اظهار كردن تذكر به رهبر نيافتم. بلكه در خطبه 216 نهج البلاغه (نصيحت در پنهان و آشكار) و برخي كلمات حضرت امام (مانند توضيح خواستن از او در مقابل مسلمين در جلد 5 صحيفه) خلافش را مي‏توان يافت.

    البته انتظار ميرفت دوستان فاضل ما بيشتر مشاركت كنند تا بحث پخته شود اما ظاهرا مباحث داغ روز، جذابيت بيشتري دارد.

    + حامد حاجي حيدري 

    بسم الله الرحمن الرحيم

    سلام به همگي. طاعات همه و خانواده‌ها و وابستگان گرامي قبول. تمناي دعا.

    جناب دكتر خاندوزي:

    · ممنون از تأمل آموزنده شما.

    · فكر مي‌كنم در زمينه نظر و عقيده، باور به يك تمايز مي‌تواند بسيار كارساز باشد؛ و آن، تمايز ميان داشتن يك عقيده و ابراز و تبليغ يك عقيده است.

    · در مثال‌هاي مورد نظر شما، با اين مورد موافقم كه “مخالف بودن با بعضي مواضع يا انتخابهاي رهبري به معناي ضديت نيست”. اما تبليغ اين مخالفت، از آن بابت كه باعث تضعيف جايگاه حاكم شرع مي‌شود، صلاح و صحيح نيست. البته مي‌توان و بايد اين مخالفت را در نامه‌اي يا به طريق ديگري از باب امر به معروف و نهي از منكر كه از حقوق حاكم بر رعاياست، به سمع حاكم رساند، ولي تبليغ آن و به سمع مردمان رساندن موافق احتياط نيست.

    · مثالي كه در بند آخر اقامه فرموديد، دو حالت دارد. اگر اين نامه، در همان وقت، سرگشاده و منتشر شده باشد، نگارنده، با اين اقدام خود نظر حاكم شرع را نزد مردمي كه بالطبع، به مباني و جوانب اين تصميم و موضوع مورد مناقشه آگاهي كافي ندارند، موجب تزلزل نسبت به رأي حاكم مي‌شود، ولي اگر نامه‌اي خصوصي بوده كه بعد از درگذشت امام، از صحيفه نور سر درآورده، آنگاه مثالي از امر به معروف و نهي از منكر است كه مطابق بيان حضرت امير از تكاليف مردم است.