مثل اينکه يک جمله من درباره دسته گل، حرف و حديث زيادي رو
برانگيخته؛ به خصوص مطلب مبسوط آقاي ميرعزيزي که نکات بسياري رو در خودش
داره و من رو هم مجبور کرد چند جمله بنويسم.اول بگم که چون نحوه گذاشتن
مطلب روي وبلاگ رو هنوز بلد نيستم از اين طريق اقدام کردم و از اين بابت
از مديريت محترم وبلاگ معذرت ميخوام
ثانياً بعد از کمي تأمل به اين نتيجه رسيدم که تمام نکاتي رو که به
نظرم ميرسه يکجا مطرح نکنم چون به واسطه وسواسي که دارم خيلي وقتم رو
ميگيره
اما اصل مطلب؛ حضرت امير (ع) در خطبهاي ميفرمايند (شماره خطبه را به ياد ندارم ولي در انتهاي کتاب مباني نظري قانون اساسي
که مجموعه سخنان مرحوم شهيد بهشتي در تبيين اصل ولايت فقيه است آدرس و اصل
و ترجمه شيواي ايشان از بخشي از اين خطبه آمده و ايشان آن را مبناي نظري
قانون اساسي ما و از جمله اصل ولايت فقيه دانستهاند) قريب به اين مضامين
که از حقوق والي و حاکم بر مردم که ترک آن بسيار خطرآفرين است اين است که
اعمال و رفتار حاکم را زير نظر داشته باشند و در صورتي که لازم ديدند نقد
کنند و مهمتر اينکه هيچگاه پايين بودن شأن و منزلت فرد و علو مقام حاکم
نبايد مانع از اداي اين واجب الهي شود
عرض بنده حقير سراپا تقصير کمتر از پنير اين است که با اين فرمايش
جناب ميرعزيزي که اطلاعات ما به يک ميلياردم اطلاعات مقام رهبري هم
نميرسد نقد که هچ، بيان تحليل مستقل در جمع دوستانه هم که هچ، اصلا زير
لحاف هم به خودمان جرات نميدهيم به چيزي سواي نظر رهبري فکر کنيم چرا که
هر آن احتمال ميدهيم به واسطه بياطلاعي به ورطه تحليلهاي غلط بيفتيم و
گمراه شويم. گويي آن تکليفي که حضرت امير (ع) به دوش همه گذاشتهاند در
اين زمانه تکليف ما لا يطاق شده و از دوش همه افراد همسطح ما ساقط است
جناب ميرعزيزي فرمودهاند «اطلا منظورم اين نبود که آقا ميگه ...» من
عرض ميکنم ولي لازمه عقيده ايشان همين خواهد شد. يک زماني آقاي دهنمکي در
مصاحبهاي گفتند اگر رهبري بگويند ماست سياه است ما آنرا سياه ميبينيم. فرمايش جناب ميرعزيزي هم من را به ياد اين بيان مياندازه
از کلام آقاي ميرعزيزي بوي طعن امثال آقاي مطهري و توکلي به مشام
ميرسه چون که برخلاف صلاحديد رهبري حرفهايي رو گفتهاند يا مطالبي را علني
کردهاند. اگر آن کلام حضرت امير (ع) رو مبنا قرار بديم بايد گفت اينها به
وظيفهشون عمل کردهاند. کما اينکه مخالفت آن نود و نه نفر از جناح راست
با نظر امام در مورد نخست وزيري ميرحسين موسوي هم عمل به وظيفه و دقيقا در
راستاي صلاح مملکت و مقتضاي عمل در عرصه سياسي بود، نه حرامي مرتکب شدند و
نه مستوجب عقاب اخروي خواهند شد. واکنش امام هم همين رو تأييد ميکنه.
البته ما که اون زمان تحت سيطره کاريزماي امام قرار داشتيم اون عمل جناح
راست رو (مثل ميرعزيزي عزيز در امروز) بسيار تقبيح ميکرديم و عجيبتر
اينکه بعضي از کساني که اون زمان عمل اون نود و نه نفر رو توجيه ميکردند
(با پيش کشيدن بحث امر ارشادي و مولوي) امروز افرادي رو که مثل راستيهاي
اون روز عمل ميکنند به ولايتناپذيري و عدم التزام عملي به ولايت فقيه متهم ميکنن
من فکر ميکنم امام (ره) در طول حيات سياسياش سعي داشت فرهنگ سياسي
ما (اعم از توده مردم و نخبگان سياسي) رو به گونهاي بار بياره که شايسته
يک دموکراسي ديني باشه يعني حد و مرز عمل سياسي و نقد و اعتقاد و التزام
به ولايت در اون قاطي نشه
سرتون رو خيلي درد آوردم هرچند نميخواستم اينقدر طول بکشه. از دستم
در رفت. خلاصه اينکه بابا تو جمع خودمون و زير لحاف که ميتونيم به حرف
جناب کرباسچي عمل کنيم و فوق فوقش آخرش بگيم عقل ما اينقدر قد ميده لابد
رهبري يه چيزي ميدونن. ها؟ شما چي ميگين؟ (البته از من جواب نخوايدا. اگه
وقت کردم منم يه چيزي ميپرونم) به قول بعضيا: زت زياد