سلام به جملگي
از اين بحث مناقشه اي بر نمي خيزد. ببينيد؛ موضوع از اين قرار است كه چرا برخورد ما در موضوع فلسطين و لبنان، متفاوت از برخورد ما با موضوع مسلمانان كويت و عراق و چچن و چين و يمن است. منظور من از آوردن اين مثال هاي ماضي اين است كه اين موضوع، كم و بيش، پيچيده تر از آني است كه جناب خاندوزي را ناراحت كرده است. و اين، يعني ضرورت كار بيشتر و اين يعني پذيرش تقصير از جانب حقير كه در اين وانفسايي كه بايد به هزار و يك چيز توجه كرد و از هر سو فتنه اي بر مي خيزد، ناگزير از توجه در همه اين ابعاد مي مانيم.
بله فتنه يمن، فتنه ميرحسين، فتنه پاكستان و افغانستان، فتنه عراق، فتنه فلسطين، فتنه لبنان، فتنه مسلمانان اروپا و... همه موضوعاتي هستند كه بر قاعده كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته، توجه ما را برمي انگيزد، ولي روشن است كه ما ناگزيراز تقصيريم.
موضوع حكومت اسلامي و فرق داشتن و نداشتن آن هم از همين جا برمي خيزد. بايد از ميان خود جماعتي را برگزينيم كه تخصصي به معروف امر كنند و از منكر نهي فرمايند و به راه خدا فراخوانند و.... البته اين رافع وظيفه از ما نيست، ولي به قدر طاقت كه لايكلف الله نفسا الا وسعها.
در همين راستاست كه اگر دكتر خاندوزي اطلاعي دارند كه نشان دهد كه آنچه در يمن مي گذرد، تكليفي از ما مي طلبد، بايد استقبال كنيم كه اين اطلاعات را دريافت كنيم و در صورت تسجيل وظيفه عمل كنيم. ولي من يكي بيش از هر چيز اين روزها مشغولم به اينكه با فتنه ميرحسين و ميرحسيني ها چه بايد كرد. البته وسع من محدود است.