سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
هرکه عاشق شود و [عشق خود را] پنهان دارد و پاکدامنی ورزد، خداوند، او را بیامرزد و به بهشت درآورد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: جمعه 103 آذر 2

سلام، مطلبی است که در یک وبلاگ دیدم و می‏توان در اطراف آن تحلیل‏های خودمان را مبادله کنیم:

جاذبه شرکت مخابرات برای دوستان سپاهی ما از دو منظر قابل اعتناست :

-         یک این که : شرکت مخابرات شاید از معدود شرکت های سود ده و بی شکست و بی رقیب است . شرکتی که سود روزانه آن که هیچ ، سود ثانیه های آن را می شود از پیش محاسبه کرد و آن را به حساب جاری خود واریز کرد . شرکت های غول آسایی چون پتروشیمی حتی درحال رکود و ورشکستگی اند اما مخابرات در این سالهای بحرانی هیچگاه به مرز تهدید نیز نرسید .

   طعم شیرین سودهای حتمی ، برای خیلی ها وسوسه انگیز است . حتی برای وارد کنندگان شکر. اگر چه به قول آقای نادر قاضی پور نماینده مردم ارومیه : آقای میرکاظمی (وزیر بازرگانی دولت نهم ) در دو سال گذشته سی و دو کارخانه قند کشور را با واردات شکر تعطیل کرد . و امسال چهار کارخانه تعطیل شده اند و باقیمانده ها با سی درصد ظرفیتشان کار می کنند . آقای قاضی پور ادامه می دهد : ...این آقازاده ها شکر وارد می کنند و مردم را بیچاره می کنند .

من به سخن این نماینده عزیز کاری ندارم . اما  دوست داشتم به دوستان سپاهی مان بگویم : اگر نگران اقتصاد کشورید ، بخشی از آن هشت میلیارد دلاری را که  با یکدست  دادید وبا دست دیگر مدیریت بر مخابرات کشور را درعرض نیم ساعت دریافت کردید ، می دادید به مثلا کشت و صنعت نیشکر خوزستان  . و آنهمه متخصص و کارگر را از وحشت بیکاری و ورشکستگی بدر می آوردید . البته من پاسخ پرسش خود را می دانم . کسی که برود و کشت و صنعت نیشکر خوزستان را از ورشکستگی بدرآورد ، حتما باید یک احساس تلخی نسبت به بیکاری و دربدری داشته باشد . و در نقطه مقابل : به عزت و سربلندی و خودکفایی .

شرمنده ام که بگویم : دوستان سپاهی ما سالهاست که از شور و شورش های درونی سالهای دفاع مقدس فاصله گرفته اند . دیگر مثل سابق شعار نمی دهند . شعار را گذاشته اند برای مردمی که مرتب و یک نفس با مرگ برفلان و زنده باد فلان سرگرم باشند .

-         ودو این که : دست یابی برمدیریت همه جانبه مخابرات کشور ، همیشه برای نیازهای امنیتی سپاه و همان مردان آهنین پس پرده ، یک امر حیاتی بوده است . با دست نهادن برمدیریت مخابرات ، می توان برهمه سیستم های مخابراتی  کشور ، از تلفن و تلفن همراه و پیام های تلفنی و اینترنت و اینمارست و هر کوفت و زهر ماری که به سیگنالها و پالس های مخابراتی مربوط باشد ، تسلط یافت .

دراین روند ، مردم ، به بازیچه های احمقی تغییر ماهیت می دهند که انگار خودشان با پای خودشان  رفته اند به دفاتر مخابراتی ، و یک بی سیم جاسوسی به اسم تلفن همراه ، از مدیران مخابرات ، که حالا دوستان سپاهی ما هستند ، تحویل گرفته اند وبسته اند به کمرشان . حالا نوبت سیگنال های نامحرم مخابراتی است که به راحتی آب خوردن آنان را رد یابی کنند .

این مردم رام و مطیع ،  بهرکجا که بروند و با هرکه صحبت  کنند ،  سیگنال های وظیفه شناس ، دقیقا چند وچونشان را به مردان آهنین ما گزارش می دهند و شنیده ها و دیده ها را بی کم وکاست می برند و داخل  پوشه ها و پرونده هایی که برای هرکدامشان ترتیب داده اند می اندازند  .

یکی از دوستان ساده من می گفت : من که راضی نیستم . این کار اگر انجام شود شرعا حرام است . یکی از صفات خدای متعال ستارالعیوبی اوست . اگر قرار باشد برای مردم پرونده تشکیل بدهند و معایب آنان را (به زعم خودشان) در آن پرونده ها انبار کنند ، این کار ، از شرع و ذات صفات الهی بدور است .

به دوست ساده ام گفتم : بنده خدا ، شرعی که در دست مردان آهنین پس پرده ما  اسیر است و صدای ضجه خودش  از متولیان امورشرعی تا هفت آسمان بالا رفته   ، مگر جرات می کند  سخن از غیرشرعی بودن شنود گفتگوهای خصوصی مردم و رد گیری  رفت وآمد آنان براند ؟ چنان پرونده ای برای شرع  مقدس بسازند که ذلیل خاص وعام شود .

وگفتم : اگر شرع کاره ای بود ، این مردان آهنین را با نیمی از آن هشت هزار میلیارد تومانی که معلوم نیست چگونه به یکی از تعاونی های سپاه راه یافته ،  به سمت خوزستان گسیل می نمود . خوزستانی  که یک زمان خواستگاه و خاستگاهشان بود و خاطره هایی شیرین و شوق انگیز  از آن دارند . تا چه بکنند ؟ تا همان کشت و صنعت نیشکر را از دریوزگی بدرآورند و به آقا زاده های سیری ناپذیر وارد کننده شکر بگویند : اگر به اندازه کافی سیر شده اید ، لطفا یک چند قدم کنار بروید و اجازه بدهید مردم هم به یک نیم نوایی برسند .

درعین حال که حقه بکار رفته درمعامله اخیر  هیچ ربطی به اسلام و مسلمین ندارد ُ اما تنفر و آسیبش  درجان  مردم و نظام می نشیند و آنان را بیش از پیش از  مردان آهنین پس پرده منزجر می سازد . حقه ای که دراین معامله ، خنده هر کودکی را برمی انگیزد . معامله ای صوری . از دولت به دولت . به اسم خصوص سازی . حقه ای که به اسم شرع صورت گرفته و نه قانون . شرعی که لاشه اش را  می توان در نفرت مردمان کوچه و بازار جست. شرعی که از انباشت این زد و بندها به موجودی لاغر و استخوانی و رو به موت مانند شده است . که در این سالها ، هرکه توانسته از او بهره برده اما بهره ای به او نرسانده .

 برادران سپاهی ما شاید از آن روی برای خرید موثر و تعیین کننده سهام مخابرات برنامه ریزی حیثیتی کرده اند که می دانند با تسلط بر مخابرات ، درآینده ای که به فردا می ماند ، می شود کاری کرد که حتی از تلفن همراه خاموش یک نفر ، هم مکالمات او را شنود کرد ، و هم رد او را گرفت . داستان گوشی های قاچاق و سیستم های نامتجانس آنها ، حاشیه ناچیزی است براین متن  مفصل .

 با اطمینان می گویم که با تسلط سپاه برمخابرات کشور ، بیش از پیش ، این ته مانده اعتماد مردم به مسئولان زدوده خواهد شد  . و صباحی بعد ، سپاهیانی که روزگاری تخم چشم مردم بودند ، به غریبه هایی تغییر چهره می دهند که همیشه ازپس دیواری و گذری و سایه روشن معبری به گوش ایستاده اند تا هم جیبشان را به اسم قانون و شرع خالی کنند هم از رازهای خصوصی مردم ، و از خلوتشان سردر بیاورند  . خلوتی که متعلق به خدای خوب ، و خود خود خود مردم است و هیچ احدالناسی اجازه سرک کشیدن به کل و جز و اختفای آن  ندارد . 

سپاه اگر آبرویی دارد ، متعلق به خودش نیست . و اگر نفوذی ، این نیز برآمده از همان تعلقی است که به او مربوط نمی شود . سپاه ، یک حساب بانکی معنوی است که جزبه جز دارایی اش را مدیون دیگران است . دیگرانی که برای برداشت حسابشان هیچگاه به سپاه مراجعه نکرده ونمی کنند .

 اگر امروز سرداران و سرلشگرانی هستند که  بخاطر سالهای حضورشان درجبهه ها خود را طلبکار سپاه می دانند ، باید بدانند که : طلبشان را تا کنون گرفته اند . بیشترهم گرفته اند . می ماند طلب مردمی که به سپاه  ، قدر وقیمت و آبرو داده اند . می ماند طلب آنانی که از سپاه ، نه یک قوه نظامی صرف  ، که یک قوه متراکمی از شرافت و درستی و هوشمندی و گذشت و پاکی و پایمردی برآورده اند .

 پس نتیجه می گیریم که : سپاه متعلق به طایفه ای نیست که امروز اراده اش را دراختیار دارند . سپاه : میراث انقلاب است .

سپاه ما امروز ، به ملک طلق جماعتی درآمده که با او آن می کنند که با ارث پدری شان نمی کنند . من با صدای بلند می گویم : فرماندهان سپاه ما ، حق ندارند با رفتار و گفتار و تصمیمات خود – هرچه که هست -  ذره ای برچهره  سپاه خراش اندازند . چراکه برای برآمدن این سپاه ، ناب ترین فرزندان این سرزمین به خاک رفته اند .

 ورود سپاه به بازی های سیاسی ، زهرکشنده ایست که هر عنصر سالمی را – اگر چه متصل به نهضت پیامبران باشد – نحیف می کند ، و  زلزله ای است که هر استحکامی را به ارتعاش می برد .  متاسفانه ،  آفتی که سالهاست به جان سپاه ما – بله : سپاه ما – درافتاده و او را از مدار بزرگواری اش جدا کرده  .

ورود سپاه ما به صف ماجراجویان مالی نیز همان خمیره ایست که آب تیره ای به زیر پوست سپاه می دواند و چهره نورانی اش را به تیرگی و خواری می رماند .

فرماندهان سپاه ، از آنجا که امانتداران ما در اداره سپاه هستند ، اجازه ندارند سپاه ما را وارد بازی هایی بکنند که مرتب از آن ذخیره زلال کاسته شود و هیچ نیز از او نماند .

یک مراجعه به آحاد مردم و ردیابی میزان علاقه مردم به سپاه ، از بدو تشکیل تا کنون ، ما را به منحنی آزار دهنده ای هشدار می دهد که : امانتداران ما آدمهای لایقی در اداره سپاه ما نبوده اند .


 نوشته شده توسط دکتر سید احسان خاندوزی در شنبه 88/7/18 و ساعت 4:2 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

بسم الله الرحمن الرحیم
مدیر وبلاگ : دکتر حامد حاجی حیدری[69]
نویسندگان وبلاگ :
دکتر هادی وکیلی[0]
دکتر مهدی دستگردی[0]
دکتر علی مرادی[0]
دکتر علیرضا زیگلری[0]
دکتر بهزاد حمیدیه[0]
دکتر قاسم زائری[0]
دکتر سید احسان خاندوزی[12]
حسین حمداللهی[0]
علی خانی[0]
حامد مایلی[0]
مجتبی کرباسچی[8]
علیرضا خسروی[6]
مهدی عامری[19]
حامد فتحعلی خانی[0]
عباس سارخانی[0]
ابراهیم میرعزیزی[-1]
محمد مقصودعلی[0]
محمود عصرجدید[0]
مهدی حاجی‌حیدری[0]
اسماعیل میرعزیزی[2]
مصطفی احمدی[0]


آمار وبلاگ
بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 41
مجموع بازدیدها: 82246
جستجو در صفحه

خبر نامه